تهران عجب شهری است

نمی‌دانم!
این جوش و خروش و هیجان شهر است که دیوانه‌ام می‌کند
يا مردمي که به هر طرف می‌دوند
و با صدای بلند در گوشی‌های موبایلشان حرف می‌زنند
...و چیز می‌خرند و چیز می‌فروشند
گويي تنها دخترها و پسرهای خیلی خیلی جوان هستند که
لــــبخند می‌زنند و انگار که از مــعادلاتـشان راضــی‌اند
نمی‌دانم!
این جوش و خروش و هیجان شهر است که دیوانه‌ام می‌کند
و یا دیــــدار با هــــمه‌ی آن‌چه که دوســـت داشــتـه‌ام
و يا تــــو!!!
تهران عجب شهری است
شاید این، دیدار ِ تو در خـیابانهاي آشنای شهر است که دیوانه‌ام می‌کند
و یا نــــــــــدیـدنـت!
...می‌بینی؟ ...من هنوز هیچ چیز نمی‌دانم
:پي‌نوشت
:چـند وقـته كه مدام اين جمله رو تكرار مي‌كنم
اي كاش در نمي‌دانستم‌ها
...مي‌دانستيم كه اين اتوبوس چقدر شمال به جنوب مي‌برد