عشق دو حرفي

هميشه خسته از روزاي برفي ... عشق پريشون‌شده دو حرفي
گفته ‌بودم ... دلت اگه گرفته‌ست
كنج دلم ... جا واسه دلت هست
شايد دلت خواست و پاهات نيومد
يا شايد هم ... دلت باهات نيومد
هر چي كه بود ... مي‌خوام كه گفته باشم
هر جا كه هست دلت ... منم باهاشم
حالا كه تقويم من، زمستوناش زياده - تو كوچه‌هاي سردش، هميشه برف و باده
بايد بياي بـبـينم، بهار ِ خند‌ه‌هـاتو... بيا بذار تموم شه، روزاااي برفي با تـو
رنگ غم رو به شعر شادم زده ... دشت پر از گلايول غم‌ زده
دلم مي‌خواد خودت بياي ببيني ... نبض منو، قلب تو، باهم زده
عشق گذشته از پل ........... دشت پر از گلايول
گمشده دو حرفي ................ خسته‌ي روز برفي
گمشده دو حرفي ................ خسته‌ي روز برفي
گمشده دو حرفي ................ خسته‌ي روز برفي

براي خواهرم... كه برايم بهتر از برگ درخت سهراب است

پروانه‌وار ... نشسته‌اي
روی حریر آسمان
و روی دستهای خدا ... تاب می خوری
من هم
به دنبال تو و پروانه ها
پیراهنم
به شاخه های " یاس" ... گیر می کند

باران

...باران
من غرق گريه‌ات مي‌كنم از هق‌هق بوسه‌هام
مي‌خواهي چه كني؟
!فوقش مي‌روي شكايتم مي‌كني به گل
!...به ريحان
!...به خدا
راست اگر بگويم... خيلي دلم مي‌خواهد يك روز" امير" باشم وعاشق
عـاشـق
عاشـق ِعاشـق
درست مثل باران
...
ديگر ... كلمه‌اي به‌يادم نمي‌آيد

انتظار

بانوی من
من در انتظار همان معجزه کوچک
سالیان درازی را خواهم نشست تا مهربانیت، سایه‌ام شود
و ابر و باران را باز... به من ببخشاید
من نمی‌دانم تا کدام روز برفی
باید
چشم به آسمان بدوزم
و تو... می‌داني
مي‌داني که معجزه‌ای هرچند کوچک مرا زیر و رو خواهد کرد
...
دلم گرفته بود
! فقط همين