باران

...باران
من غرق گريه‌ات مي‌كنم از هق‌هق بوسه‌هام
مي‌خواهي چه كني؟
!فوقش مي‌روي شكايتم مي‌كني به گل
!...به ريحان
!...به خدا
راست اگر بگويم... خيلي دلم مي‌خواهد يك روز" امير" باشم وعاشق
عـاشـق
عاشـق ِعاشـق
درست مثل باران
...
ديگر ... كلمه‌اي به‌يادم نمي‌آيد

هیچ نظری موجود نیست: