تـــــــــــو ... تـــــــــو و تو

نـــام تو‌را مي‌نويـــــسم ...
تنـــها نيســـــــتم وقتي تو باشي
دست پروانه ها را كه بگـــــــيرم و مســير كـوچ مورچه‌ها را كه دنـبال كـنم
به تــــــــــو مي‌رسم
شهـاب‌ها كه از خط شب مي‌گـذرند ، ياد تو‌را مي‌آورند و خامـوش مي‌شوند
آن‌وقت تــو را گـم مي‌كنـم
فــــــــــردا ...
دوباره در انـــــوار خــورشيد ... پيــدايت خـواهم كرد

هیچ نظری موجود نیست: