مدتها بود که ذهنم تشنهی جرعهای آرامش بود
دوست داشتم به سرزمینی سفر کنم که از سکوتش خسته شوم
تنها باشم... فکر کنم... خیالبافی کنم
تنهاییهای من مقدس هستند
دوست داشتم به سرزمینی سفر کنم که از سکوتش خسته شوم
تنها باشم... فکر کنم... خیالبافی کنم
تنهاییهای من مقدس هستند
من در تنهاییهای خود... گاه، خدا را میبینم
!گاه شعر هم میگویم... گاهی هم میخندم
گفته بودم؟
من هم در تنهاییهایم ... گاه، کتاب میخوانم
گفته بودم؟
من هم در تنهاییهایم ... گاه، کتاب میخوانم
! و به دکتر و کویرش حسودی میکنم
...و البته، گاه به شاملو
!!!اصلا من عاشق نیما هستم
...و البته، گاه به شاملو
!!!اصلا من عاشق نیما هستم
برای مظلومیت او گریه هم میکنم
! از شعرهای حافظ که چیزی دستگیرم نمیشود
...راستي، در تنهاییهای من
!!! هیچ گاه تلفن زنگ نمیزند
! از شعرهای حافظ که چیزی دستگیرم نمیشود
...راستي، در تنهاییهای من
!!! هیچ گاه تلفن زنگ نمیزند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر