بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
روز میلادت شده
همه آمدن................ ما را نمی طلبی؟
آخر ما هنوز کربلایت را ندیده ایم
هنوز بوسه بر خاک داغ کربلایت نزده ایم
هنوز در زیر آفتاب داغ کربلایت نسوخته ایم
هنوز در بین الحرمین سینه خیز نرفته ایم
هنوز ضریح شش گوشه ات را در آغوش نگرفته ایم
*******
درد بده... دوا بده... قلب منو جلا بده
هر چي دارم ازم بگير......... فقط يه کربلا بده
...امشب
!!! ...خاک را می بویم... کنار زنی از قبیله بادها
(سید علی صالحی)
***
شرابی بیاورمان تا که وضو بسازیم و بایستیم به نماز
!از آن نمازها که مست ِ مست می خوانند و عریان
...که قبله اش همین جا بوده و سجودش
!از آن نمازها که مست ِ مست می خوانند و عریان
...که قبله اش همین جا بوده و سجودش
حالا... راه تو دوره
چه می گذرد امشب در دلم؟
چه می گذرد امشب در خیالم؟
چه می گذرد امشب در سرم؟
...من امشب سراسر ِ ترانه ها را گشتم
می خواستم ترانه ای باشم که چشمه زمزمه ام کند
...یا شاید آبشار
اما نام تو را از تمام آن ترانه ها پنهان داشتم
می دانستم شبی تاریک درپی دارم
"و به چراغ ِ نامت سخت محتاجم"
نت ها را تمام نکرده......... رها کردم
***
خاطره مثل یه پیچک می پیچه رو تن ِ خستم
دیگه حرفی که ندارم...دل به خلوت تو بستم
دل به خلوت تو بستم
دل به خلوت ِ... تو بستم
!مثلا" قرار بوده امشب پسر خوبی باشم
در خیابان چهار صبح
در این خیابان چهارصبح... در این ساعات خاموشی
هر کسی بامی دارد بر سر... هر کسی باغ نهانی در خواب
...هر کسی نام و نشانی دارد
اما من... روی این نیمکت سرد خیابان چهارصبح
پنج انگشت... پیچیده به پنج انگشت دگر
و دو بازو که گرفته ست دو زانو را تنگ
بغلی دارم از تنهایی
آری... بغلی از تنهایی
...دیگران نام و نشانی دارند
اشتراک در:
پستها (Atom)