" زمان آدم‌ها را دگرگون مي‌کند، امّا تصويري که از آنها داريم را ثابت نگه مي‌دارد
هيچ چيز دردناک‌تر از اين تضاد ميان دگرگوني آدم‌ها و ثبات خاطره‌ها نيست
زندگي ولگرد ، اما حافظه ساکن است...
 
هيچ آدم عاقلي پيدا نمي‌شود که در جواني‌اش چيزهايي گفته و زندگي‌اي کرده باشد كه
خــــاطــــره‌اش آزارش نـــــدهــد
و دلش نـخواهد آن لحظه‌ها را هيچ‌گاه زندگي نـمي‌کرد
جوانهاي ديگري هم هستند که پدر يا پدربزرگشان آدم‌هاي برجسته‌اي‌اند،
و الهه‌هايشان از همان سالهاي نخستين به آنها درس اعــتلاي روحي و نجابت اخلاقي داده‌اند
چنين کساني شايد هيچ چيز پنهان‌کردني در زندگي‌شان نـداشته باشند
شايد بتوانند همه‌ي آنچه را که گفته‌اند يا کرده‌اند منتشر کنند و امضايشان را هم پايش بگذارند
اما ، آدم‌هاي بي‌مايه‌اي هستند !
عــقـل و مــتانت و عــمـق را در زندگي نـمي‌شود از ديگران گرفت ،
بـــــايـد خــــــود ِ آدم کــــــــــشــفــشـــان کــــنـد
آن هم بعد از گذراندن مراحلي که هيچ کس ديگر نمي‌تواند به جاي آدم بــگـذراند
همان لحظه‌هايي که آدم از به ياد آوردنش عذاب مي‌کـشـد
اين صـــحـنـه‌هــا آدم را بــزرگ مي‌کــنـد
عـــــــمــق و مــتـانـت، نــــقــطـه‌ي ديــدي اسـت کـه آدم
از تـاثــيـر تـصـاويـر نـاخـوشـايـنـد در ذهـــن خود مي‌يابد
حــاصــل مـــبـارزه بــا زمــــان و پـــــيـروزي‌سـت.... "
( در جستجوي زمان از دست رفته - مارسل پروست )
 

هیچ نظری موجود نیست: